بازار تبریز آنلاین - موسی کاظمزاده : بازار تاریخی تبریز، با معماری باشکوه، کوچههای پرجنبوجوش، و عطر نان تازه و ادویهجات، نمادی از هویت و پویایی شهر اولین ها است. صدای چکش مسگران و همهمه رهگذران، فضایی سرشار از زندگی خلق میکند. اما در میان این شور و نشاط، صدایی خاموش به گوش میرسد؛ صدای کودکانی که کودکی خود را در ازای تأمین معاش خانواده به بازار سپردهاند.
بازار تبریز، مدرسهای بیزنگ تفریح برای کودکان کار
در میان سنگفرشهای کهن بازار، امیر، پسری ۱۱ ساله، با گامهایی سریع و کیسهای پر از آدامس، جوراب و گلهای مصنوعی دیده میشود. چشمانش آمیزهای از معصومیت کودکی و اضطراب زودرس را بازتاب میدهد. با صدایی آرام میگوید: «آقا، آدامس بخرید، فقط ده هزار تومان.» برای او، بازار نه مکانی برای تجارت، بلکه میدان مبارزه برای بقای خانواده است. روزش پیش از طلوع آغاز میشود و با بسته شدن مغازهها پایان مییابد. در راسته عطاران، سارا، دختری ۹ ساله، کنار بساط گلهای مصنوعی خود نشسته و با صدایی کودکانه میگوید: «گل بخرید، بیست هزار تومان، برای داروهای مادرم.» وقتی از مدرسه میپرسم، سرش را پایین میاندازد و آرام پاسخ میدهد: «نمیتوانم بروم، باید به پدرم کمک کنم.»
فروش لبخند به قیمت نان؛ روزگار کودکان در بازار شلوغ تبریز
بر اساس اطلاعات موجود تا سال ۱۴۰۴، آمار دقیقی از تعداد کودکان کار در ایران و تبریز در دست نیست. با این حال، مرکز تحقیقات مجلس تعداد کودکان کار در ایران را بین ۱.۶ تا ۲.۱ میلیون نفر تخمین زده است. سازمان بهزیستی نیز از شناسایی حدود ۷,۰۰۰ کودک کار و خیابانی خبر داده و برآورد میکند که این رقم ممکن است به ۱۴,۰۰۰ نفر برسد. در تبریز، این کودکان عمدتاً به دستفروشی و گلفروشی مشغولاند، اما فعالان اجتماعی معتقدند این ارقام تنها بخشی از واقعیت را نشان میدهند. بسیاری از این کودکان به دلیل فقدان مدارک هویتی یا زندگی در حاشیه شهر، از دید نهادهای حمایتی پنهان ماندهاند. فقر، بیکاری والدین، مهاجرت از روستاها، اعتیاد و فروپاشی خانوادهها از مهمترین عوامل حضور این کودکان در بازار است.
این کودکان اغلب بدون دسترسی به آموزش، بیمه یا حمایتهای اجتماعی، در معرض آسیبهای جسمی و روانی قرار دارند. بسیاری از آنها روزانه بیش از ۱۰ ساعت کار میکنند، اما درآمد ناچیزشان کفاف نیازهای اولیه خانواده را نمیدهد. دکتر سید ناصری، پژوهشگر حوزه کودکان کار، هشدار میدهد: «این کودکان در معرض استرسهای محیطی، خشونت و سوءاستفاده قرار دارند. این شرایط میتواند اثرات بلندمدتی بر سلامت روانی آنها داشته باشد. حدود ۴۰ درصد این کودکان یا به مدرسه نمیروند یا ترک تحصیل کردهاند و بسیاری دچار اضطراب، افسردگی و ناامنی روانی هستند.»
بازار تبریز؛ حجرهای برای کودکی نیست
این مسئله به تبریز محدود نیست. در کلانشهرهایی مانند تهران، مشهد و اصفهان نیز هزاران کودک در شرایط مشابه به سر میبرند. گزارشهای سازمان بهزیستی از شناسایی بیش از ۲۰,۰۰۰ کودک کار در شهرهای بزرگ حکایت دارد. در تهران، این کودکان اغلب در چهارراهها و ایستگاههای مترو دیده میشوند و در مشهد، بسیاری در اطراف حرم مطهر رضوی به دستفروشی مشغولاند. محرومیت از آموزش، سوءتغذیه و آسیبهای اجتماعی از مشکلات مشترک این کودکان است. در برخی شهرها مانند اصفهان، سازمانهای غیردولتی برنامههای آموزشی سیار راهاندازی کردهاند، اما این اقدامات همچنان ناکافی است.
با غروب خورشید و کم شدن نور گنبدهای بازار، مغازهداران کرکرهها را پایین میکشند، اما کار کودکان پایان نمییابد. امیر با کیسهای که تنها چند آدامس و یک شاخه گل در آن باقی مانده، میان رهگذران پرسه میزند. وقتی از آرزویش میپرسم، لحظهای درنگ میکند و میگوید: «دوست دارم روزی اینجا کار نکنم، به مدرسه بروم و مثل بچههای دیگر بازی کنم.» رضا، پسری ۱۲ ساله در راسته پارچهفروشان، نیز برای تأمین هزینه درمان خواهرش دستمالکاغذی میفروشد و میگوید: «اگر نفروشم، پدرم نمیتواند دارو بخرد.» این داستانها تنها گوشهای از زندگی کودکانی است که آیندهشان در سایه فقر گم شده است.
از فرش تا فراموشی؛ قصهی کودکان کار در بازار تبریز
حمایت از کودکان کار نیازمند همکاری منسجم نهادهای دولتی و غیردولتی است. دولت میتواند با سیاستهایی نظیر ارائه یارانههای هدفمند، گسترش آموزش رایگان و ایجاد مراکز حمایتی برای کودکان در معرض خطر، گامهای مؤثری بردارد. سازمانهای مردمنهاد نیز میتوانند با جذب خیرین و اجرای برنامههای آموزشی و مهارتی، به توانمندسازی این کودکان کمک کنند. راهاندازی کارگاههای مهارتآموزی برای والدین میتواند چرخه فقر را بشکند. آگاهسازی عمومی از طریق رسانهها و شبکههای اجتماعی نیز میتواند نگاه جامعه را به این کودکان تغییر دهد. پرهیز از خرید مستقیم از کودکان و هدایت کمکها به نهادهای معتبر، از سوءاستفاده از آنها جلوگیری میکند.
بازار تبریز، با عظمت تاریخیاش، نباید سایهای بر آینده کودکانش بیفکند. این گزارش دعوتی است برای شنیدن صدای خاموش این کودکان و تلاش برای ساخت آیندهای روشنتر. هر گام کوچک، از حمایت از نهادهای خیریه تا آگاهسازی دیگران، میتواند به تغییر منجر شود. آیا شهری با اینهمه شکوه تاریخی، میتواند آیندهای شایسته برای کودکانش رقم بزند؟